چند میلیون نفر در یک نفر
به گزارش پزشکی مدرن، حسن اصغری معتقد است که شخصیت داستانی فقط یک نفر نیست و چند میلیون نفر در آن بازتاب دارند؛ او با این حال می گوید کار نویسنده این نیست که برود در خیابان بگردد و مردم را یکی یکی نشان دهد.
این داستان نویس در گفت وگو با خبرنگاران درباره ظرفیت های موجود برای خلق داستان و رمان از زندگی افراد و ضرورت های پرداختن به ژانر زندگی نامه (بیوگرافی) در ادبیات اظهار کرد: پیش از هر چیز باید این را که چه چیز در داستان بازتاب پیدا می کند، بررسی کرد؛ اگر دو شخصیت در داستان حضور داشته باشند، داستان فقط بازتاب زندگی این دو شخصیت نیست، داستان از نظر هنری یک جهان است و در درون خود زندگی اجتماعی را بازتاب می دهد و شخصیت های داستان می توانند بازتاب دهنده مضمون و تم عام جامعه باشند.
او اضافه کرد: برای مثال اگر زندگی شخصیتی از یک جامعه هشتادمیلیونی در داستان به خوبی نشان داده گردد، می تواند عمومیت داشته باشد و بازتاب زندگی چند میلیون نفر دیگر که با آن شخصیت تشابه دارند، باشد. بنابراین مسئله داستان فقط یک فرد نیست.
اصغری سپس با اشاره به این که هنر و داستان ذره ای از هستی یک جامعه را نشان می دهد، توضیح داد: نمی توان چارچوب گذاشت که کار داستان فقط وقایع نگاری زندگی فقرا، گرسنگان یا توده های مردم است. چنین آثاری گزارش هستند و این اصلا ربطی به داستان ندارد و مربوط به حوزه جامعه شناسی، مردم شناسی و آسیب شناسی است.
این نویسنده همچنین به تصویر کشیدن شخصیت ها در داستان را نمادی از جامعه ای گسترده دانست و گفت که آثاری در گذشته بدون درنظر دریافت این مسئله خلق شده که بیشتر شبه گزارش اند و به اثر هنری ربطی ندارند.
حسن اصغری سپس به آثار نویسندگانی چون بهرام صادقی، هوشنگ گلشیری، صادق هدایت، صادق چوبک و ... اشاره و خاطرنشان کرد: وقتی این داستان ها را می خوانیم، می بینیم که یک انسان توسط نویسنده مطرح شده اما در عین حال این یک نفر می تواند چند میلیون نفر را در درون خود بازتاب بدهد؛ یعنی به جهان، مسائل، زندگی، روابط، واکنش ها، دردها و عواطف او عامیت ببخشد.
او ادامه داد: آن چه نویسنده ای که هنری می نویسد به داستانش می آورد، فقط جهان ذهنی خودش نیست بلکه به طور ناخودآگاه فقط بخش کوچکی از نیت خود را در متن منعکس می کند و باقی آن نتیجه تجربیات، خوانده ها، دیده ها و شنیده های اوست که در شخصیت بازتاب پیدا می کند وگرنه کار نویسنده این نیست که برود در خیابان بگردد و مردم را یکی یکی نشان دهد. کار او این است که یک شخصیت را انتخاب کند و این شخصیت بتواند رنج ها، خواسته ها و نیازهایش را طوری منعکس کند که بازتاب چند میلیون نفر در جامعه باشد.
اصغری سپس در پاسخ به پرسشی در مورد کیفیت پرداختن داستان نویسان به قصه زندگی افراد نیز گفت: ما نویسندگان طراز اولی در ایران داشته ایم که بسیاری از آن ها فوت کردند، این ها کمتر از نویسندگان خارجی نیستند، حتی من اعتقاد دارم که بعضا همطراز هستند و داستان های خیلی برجسته ای دارند؛ نویسندگانی مثل بهرام صادقی، هوشنگ گلشیری، غلامحسین ساعدی و ... در این زمینه خوب عمل کرده اند.
او در ادامه به ارائه توضیحی درخصوص یکی از آثارش در این زمینه پرداخت و گفت: داستان وعده گاه مرگ من یک شخصیت اصلی تاریخی دارد که او حیدرخان عمو اوغلی، شخصیت دوران مشروطه است، ولی حدود 80درصد وقایع داستان ربطی به این شخصیت ندارند و آفرینش جهان ذهنی من هستند و جهان ذهنی من هم فقط مربوط به این شخصیت نیست بلکه دربردارنده همه آدم های شبیه به این شخصیت است. خیلی ها فکر می کنند شخصیت های تاریخی باید انسان هایی خشک و بی روح باشند و شب و روز جامعه را زیرورو کنند اما این یک بعد از شخصیت آن هاست و بعد دیگر آن به روابط احساسی و عاطفی آن ها برمی گردد، حتی این احساسات ممکن است در کسانی که خواسته های اجتماعی تندی دارند، بیشتر باشد؛ من در داستانم این جنبه ها را نشان داده ام. وقتی این جنبه ها را نشان می دهی دیگر این شخصیت فقط یک شخصیت تاریخی نیست که همه فکر می کنند در چارچوب آن محدود شده و به این صورت عمومیت پیدا می کند و می توان نمونه زندگی او را در دیگران دید. بنا بر این عامیتی که به آن اشاره کردم در شخصیت هنری خصوصا در داستان بازتاب دارد.
حسن اصغری بار دیگر با تاکید بر این که شخصیت داستانی فقط یک نفر نیست و چند میلیون نفر در آن بازتاب دارند و یک مجسمه نمادین از انسان های گسترده است، این شیوه شخصیت پردازی در داستان را نشان دادن زندگی توده های مردم و جامعه دانست و خاطرنشان کرد: یک عده فکر می کنند که کار هنرمند یا داستان نویس این است که گزارش زندگی روزمره مردم را بدهد اما این کار نویسنده نیست، بلکه کار گزارش گر، محقق و جامعه شناس است و به داستان نویسی ربطی ندارد. داستان نویس جهان دیگری دارد؛ جهانی که او از تجربه هایش می آفریند، عام است و خاص نیست.
این داستان نویس در خاتمه گفت: در جهان برای ادبیات خیلی منزلت قائل هستند، اما تیراژ کتاب های داستان در ایران 300، 400 نسخه است و این خیلی وحشتناک است. انگار مردم هنوز به ارزش ادبیات، هنر و داستان واقف نشده اند یا از آن دور شده اند. در حالی که 50 سال پیش در ایران کتاب ها با تیراژ سه - چهارهزار نسخه منتشر می شد. با این حال اکنون تیراژ کتاب در اروپا میلیونی است، حتی در کشورهای نزدیک تر مثل ترکیه و مصر هم تیراژها کتاب ها بالاست. یک مجموعه داستان از نویسنده های ایرانی که داستان گل بوته های بارور من هم در آن ترجمه شده، حدود 14 - 15 سال پیش در ترکیه منتشر و پس از آن هر بار با تیراژهای حدود هشت هزارتایی حدود پنج بار تجدید چاپ شد. اما این مشکل ادبیات ماست که یکی از شاخه های مهم و برجسته حوزه علوم انسانی است.
منبع: خبرگزاری ایسنا